یک شرکت سرمایهگذار ممکن است تعداد کافی از سهام عادی یک شرکت دیگر را،با قصد اعمال نفوذ یا کنترل فعالیتهای آن از طریق حق رای سهام تملک شده،خریداری کند. این سرمایهگذاری ارتباط تجاری مهینی رابین شرکت سرمایه گذار و شرکت سرمایه پذیر ایجاد می کنند. چون این سرمایهگذاریها بدون قطع ارتباط تجاری قابل فروش نیستند،لذا با سرمایهگذاری در اوراق معاملاتی و اوراق حاضر برای فروش فرق دارد و در ترازنامه تحت عنوان سرمایه گذاری های بلند مدت نشان داده میشود.روش ارزش بازار در مورد این سرمایهگذاریها کاربرد ندارد و سایر روش های مندرج در مقاله قبل با عنوان سرمایه گذاری در اوراق سرمایه ای استفاده می شود.
سرمایه گذاری بین ۲۰ درصد تا ۵۰ درصد
اگر یک سرمایه گذار در بیشتر از ۲۰ درصد سهام با حق رای شرکت سرمایه پذیر سرمایه گذاری کند،در غیاب شواهد نقض کننده،فرض می شود که قادر است بر مدیریت واحد سرمایه پذیر اعمال نفوذ کند. پس در این حالت،سود سهام معیار خوبی برای سنجش بازدهی سرمایه گذاری نیست.زیرا سرمایه گذاری می تواند سیاست های تقسیم سود واحد سرمایه پذیر را تحت نفوذ خود داشته باشد.در این حالت سود سهام پرداختی توسط واحد سرمایه پذیر احتمالاً منعکس کننده نیاز های نقدی سرمایه گذار و یا ملاحظات مالیاتی اوست،نه بازده سرمایه گذاری.
برای درک این موضوع،فرض کنید که شرکت الف تمام سهام عادی شرکت ب را در اختیار دارد. شرکت ب برای سه سال متوالی که سود آور بود هیچگونه سود سهام پرداخت نکرده زیرا شرکت الف نیازی به وجه نقد نداشته است. اما در سال چهارم به دلیل نیاز شرکت الف به وجه نقد،شرکت ب با اینکه زیاد داشته مجبور به پرداخت سود سهام می شود.در این حالت اگر شرکت الف فقط سود سهام دریافتی را به عنوان درآمد خود گزارش کنند،گمراه کننده خواهد بود زیرا حقایق پشت گزارش نشده است.
داشتن بیش از ۲۰ درصد سهام با حق رای شرکت سرمایه پذیر میتوانند به نفوذ قابل ملاحظه بر تصمیمات مجامع واحد سرمایه پذیر منجر شود. خطا در بعضی موارد با داشتن کمتر از ۲۰ درصد نیز ممکن است بتوان بر شرکت سرمایهپذیر اعمال نفوذ کرد.معمولاً داشتن ۲۰ درصد یا بیشتر از آن به اعمال نفوذ منجر می شود مگر خلاف آن ثابت شود. به هر حال،اگر وجود نفوذ قابل ملاحظه محرز گردد سرمایه گذار بایستی از روش ارزش ویژه برای حسابداری سرمایه گذاری خود استفاده کند.
برگرفته از کتاب اصول حسابداری نوشته مهدی مرادزاده فرد