سرمایه گذاران و اعتباردهندگان مستمرا به ارزیابی توان کسب سود مدیران می پردازند. سرمایه گذاران به دنبال شرکت هایی می گردند که احتمال افزایش ارزش سهام آنها می رود. اعتباردهندگان نیز تمایل دارند به شرکت های سودآوری وام دهند که آنها توان پرداخت بدیهی های خود را دارند. تصمیم های سرمایه گذاری و اعتباری اغلب شامل مقایسه شرکتها می باشد. اما مقایسه سود ویژه شرکت کوشا با سود ویژه شرکت تازه کاری در همان صنعت چندان مفید نمی باشد. ممکن است سود ویژه شرکت کوشا میلیون ها ریال باشد و این سود اصلا قابل مقایسه با شرکت تازه تاسیسی که مقدار ناچیزی سود دارد، نباشد. حال آیا سرمایه گذاری در شرکت کوشا بهتر است؟ در پاسخ باید گفت لزوما خیر. برای اینکه بتوانیم مقایسه های مربوطی بین شرکت های متفاوت از نظر حجم، عملیات، و سایر معیارها داشته باشیم از نرخ بازده مجموع داراییهاو نرخ بازده حقوق صاحبان سهام استفاده می کنیم.
نرخ بازده مجموع دارایی ها یا به اختصار بازده داراییها، توفیق شرکت در استفاده از دارایی های خود جهت کسب سود برای افرادی که واحد تجاری را تامین مالی می نمایند، اندازه گیری می کنند. اعتبار دهندگان به شرکت وام داده اند و بهره می گیرند. سهامداران در سهام شرکت سهامی سرمایه گذاری نموده اند و انتظار دارند که شرکت سود کسب کند. جمع هزینه بهره و سود ویژه، بازده دو گروهی است که فعالیت های شرکت را تامین مالی نموده اند. ما نیز از آنها در صورت کسر نسبت بازده داراییها استفاده می کنیم. مخرج کسر نیز میانگین کل داراییها می باشد.
سود ویژه و هزینه بهره از صورت سود و زیان استخراج می شوند. میانگین مجموع داراییها نیز از ترازنامه اول دوره و آخر دوره به دست می آید. چگونه سنجش این سودآوری در تصمیم گیری کاربرد دارد؟ از این نرخ در هنگام مقایسه شرکت ها برای ارزیابی اینکه مدیران آنها چگونه برای افرادی که تامین مالی شرکت را بر عهده داشتند، بازده کسب نموده اند، استفاده می شود. ما از طریق مرتبط ساختن جمع سود ویژه و هزینه بهره با میانگین مجموع داراییها، معیار استانداردی به دست می آوریم که این معیار در تشریح سودآوری انواع شرکت ها سودمند می باشد. گاهی اوقات موسسات کارگزاری، سرمایه گذاری در صنایع خاصی که مطلوب می شمارند.مثلا، تحلیل گران موسسات کارگزاری ممکن است عقیده داشته باشند که صنعت فولاد در مرحله رشد خود قرار دارد. این تحلیلگران شرکت های فولاد خاصی را مشخص خواهند نمود که سودآوری آنها احتمالا در صنعت درخشان می باشد و بدین ترتیب سرمایه گذاریهای خوبی به شمار می روند. بازده داراییها، معیاری برای اندازه گیری سودآوری است.
نرخ مطلوب بازده داراییها چقدر است؟ در حقیقت نمی توان به این سوال پاسخ واحدی داد، زیرا این نرخ از صنعتی به صنعت دیگر تفاوت دارد. مثلا، نرخ بازده داراییها در شرکت هایی با تکنولوژی بالا بسیار بیشتر از خواربارفروشیها و یا تولیدکنندگان کالاهای مصرفی همانند تولید کنندگان خمیردندان است.
نرخ بازده حقوق صاحبان سهام عادی که گاهی اوقات آن را بازده سرمایه نیز می نامند، ارتباط بین سود ویژه و میانگین حقوق صاحبان سهام عادی را نمایش می دهد. در صورت کسر، سود ویژه منهای سود سهام ممتاز قرار دارد. در مخرج کسر نیز میانگین حقوق صاحبان سهام عادی قرار می گیرد. حقوق صاحبان سهام عادی برابر است با حقوق صاحبان سهام منهای حقوق ممتاز.
از آنجا که شرکت سهام ممتاز در دست سهامداران ندارد، میانگین حقوق صاحبان سهام عادی همان میانگین حقوق صاحبان سهام می باشد. همانطور که می دانید برای محاسبه میانگین، باید مبالغ اول و آخر دوره را با هم جمع و حاصل را بر عدد 2 تقسیم نمود.
استقراض با نرخ بهره کمتر از نرخ بازده سرمایه گذاریها (مجموع داراییها) اهرم نامیده می شود. در زمانهای مطلوب، اهرم، بازده بالایی را برای سهامداران ایجاد می کند. اما اهرم زیاد نیز می تواند پرداخت بهره بدهی را با مشکل مواجه سازد. پرداخت بازده وام به اعتباردهندگان با نرخ ثابتی تضمین شده است. در مقابل، برای سهامداران هیچ تضمینی وجود ندارد که شرکت بتواند سود ویژه ای کسب نماید. بنابراین، ریسک سرمایه گذاری سهامداران بیشتر از اعتباردهندگان است. همین امر پاسخ این سوال است که چرا بازده سرمایه باید از بازده داراییها بیشتر باشد. در حقیقت اگر در شرکتی بازده دارایی ها بیشتر از بازده سرمایه باشد، شرکت، شرکت مطمعنی نیست.
سرمایه گذاران و اعتباردهندگان به همان میزان که از بازده داراییها برای مقایسه شرکتها استفاده می کنند، از بازده حقوق صاحبان سهام عادی نیز سود می برند. هرچه که نرخ بازده بیشتر باشد، شرکت با موفقیت بیشتری روبروست. نرخ 15 درصدی بازده حقوق صاحبان سهام عادی شرکت کوشا، در اغلب صنایع مطلوب می باشد. سرمایه گذاران همچنین به مقایسه بازده حقوق صاحبان سهام با نرخ های بهره بازار می پردازند. اگر نرخ بهره بازار بیشتر باشد، سرمایه گذاران پول خود را به بازار قرض می دهند تا بهره دریافت کنند. زمانی که نرخ بازده سرمایه بسیار پایین است، سرمایه گذاران با عدم سرمایه گذاری در سهام، از این ریسک اضافی صرف نظر می کنند.