دیدگاه های مختلفی در مورد اندازه گیری و شناسایی سود وجود دارد. بخشی از این مسئله ناشی از این حقیقت است که اصطلاح سود دارای معانی مختلف برای افراد مختلف است. به عنوان مثال،یک اقتصاددان تغییر در ثروت،اعم از تحقق یافته و نیافته را به عنوان سود تلقی می کند. برای تشریح موضوع،فرض کنید شرکتی مالک یک قطعه زمین است که آن را چندین سال قبل به بهای ۲۰۰۰۰۰۰۰ ریال تحصیل نموده است. بزرگراه جدید کنار زمین احداث شده و چندین نفر پیشنهاد خرید زمین به مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال را به شرکت داده اند. شرکت هنوز به توافق مبنی به فروش زمین نرسیده است. یک اقتصاددان چنین بیان میکند که افزایش در ثروت رخ داده است و این افزایش سود نامیده می شود. این،سود اقتصادی است.
از سوی دیگر،یک حسابدار،این افزایش در ثروت را سود تلقی نمی کند. حسابدار ابتدا اثبات قابلیت اتکای افزایش در ارزش زمین را در نظر میگیرد. اگر زمین به افرادی دیگر در یک معامله حقیقی فروخته شود،این معامله تاییدی است برنظر حسابدار. حسابدار تنها این افزایش تحقق یافته در ثروت را به عنوان سود تلقی می کند. به این سود،سود حسابداری می گویند. تفاوت بین سود اقتصادی و سود حسابداری،ناشی از روشهای اندازهگیری سرمایه است. به طور خلاصه میتوان چنین گفت: در حسابداری،سود عبارت از تفاوت بین سرمایه واحد تجاری در پایان دوره و آغاز دوره مالی است و سرمایه مترادف با خالص داراییها است و لذا اندازه گیری سود تحت تاثیر اندازه گیری دارایی ها و بدهی ها می باشد.
رویکردهای اندازه گیری سود
۱. رویکرد خالص دارایی ها:
طبق این رویکرد،سود عبارت است از تغییر در خالص دارایی ها به اضافه یا منهای مبادلات سرمایه ای.
حسن رویکرد سادگی و ایراد آن،این است که اجزای تشکیل دهنده سود را به ما نشان نمی دهند. هرچه اجزا کمتر باشد،قدرت پیش بینی را کاهش میدهد.
۲. رویکرد مبادلاتی (معاملاتی):
این رویکرد بر مبنای فعالیت های اقتصادی واحد تجاری است. به عبارت دیگر بر مبنای آحاد مبادلات انجام شده که مرتبط با انجام عملیات می باشد (درآمد)هزینه،گزارش می شوند. هر معامله یا رویدادی که به طور بالقوه بر شرکت تاثیرگذار است،مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد تا مشخص شود که آیا آن باید در مدارک حسابداری ثبت شود یا خیر. دو مشکل کلی در این رویکرد مبادلاتی برای گزارشگری سود وجود دارد. نخست،داشتن معیار قابل اتکا،به عبارت دیگر باید برای هم معامله قواعد ارزیابی وجود داشته باشد.این توسعه اغلب بیانگر سازش بین دو کیفیت اولیه اطلاعات حسابداری،یعنی مربوط بودن و قابل اتکا بودن است. در مثال زمین که در بالا تشریح شد،آگاهی از افزایش تقریبی در ارزش زمین ممکن است برای تصمیمگیری مالک مربوط باشد.مای وجود تنها فروش واقعی زمین اطلاعاتی قابل اتکا در مورد افزایش در ارزش زمین فراهم می سازد. اگر معیار اندازه گیری حسود حسابداری در این مثال مبتنی بر ارزش بازار برآوردی بود،اطلاعات مربوط تر اما در عین حال کمتر قابل اتکا در صورتهای مالی منعکس می شود.
دوم،مدیریت می تواند گزینه های مختلفی را درباره روش اندازهگیری اتخاذ نماید. بامان مثال،دارایی ها می تواند بر مبنای روش های تسریعی و یا بر مبنای خط مستقیم مستهلک شود. این امر،مقدار سود خالص و بنابراین کیفیت سود شرکت را تحت تاثیر قرار میدهد.سود معمولاً زمانی دارای بالاترین کیفیت است که مدیریت آن دسته قواعد ارزیابی و اندازه گیری های حسابداری را انتخاب کند که شناسایی درآمدها را به تعویق اندازد،اما در عوض هزینهها را زودتر شناسایی کند. این رویکرد تفکیک هزینه ها و کمک به استفاده کننده در پیشبینی رویدادهای آتی است.
نکته:
#رویکردی که در حال حاضر از آن استفاده می شود،رویکرد مبادلاتی می باشد.
برگرفته از کتاب حسابداری مالی نوشته دکتر شکراله خواجوی